برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
زال زر، پس از کشته شدن نوذر، پسران او(طوس و گستهم) را در خور و شایسته ی شاهی نمی بیند:
بباید یکی شاه خسرونژاد/که دارد گذشته سخنها بیاد-
به کردار کشتیست کار سپاه/همش باد و هم بادبان تخت شاه-
اگر داردی طوس و گستهم فر/سپاهست و گردان بسیار مر-
نزیبد بریشان همی تاج و تخت/بباید یکی شاه بیداربخت-
که باشد بدو فرهٔ ایزدی/بتابد ز دیهیم او بخردی-
ز تخم فریدون بجستند چند/یکی شاه زیبای تخت بلند-
ندیدند جز پور طهماسپ زو/که زور کیان داشت و فرهنگ گو-
زو طهماسب شاهی را می پذیرد:
چو بشنید زو گفتهٔ موبدان/همان گفتهٔ قارن و بخردان-
بیامد به نزدیک ایران سپاه/به سر بر نهاده کیانی کلاه-
به شاهی برو آفرین خواند زال/نشست از بر تخت زو پنج سال-