برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
اغراق یا بزرگنمایی در شاهنامه ی فردوسی - بخش چهاردهم -
***
اغراق و بزرگنمایی، شگردی هنرمندانه که ردّ و نشان آن را در بسیاری از هنرها از جمله کاریکاتور، مینیاتور، سینما، تاتر، شعر(بویژه غزل)، داستان و ... می توان دید. اغراق، جلوه یی ست از هنر که برای ملموس و مشهود کردن یک واقعیت، آن را پر رنگ و لعاب تر و فراتر از اصل ِ همان واقعیت به رخ می کشد. نبوغ فردوسی در بکار گیری شگرد ِ اغراق، بسیار در شاهنامه دیده می شود. اغراق یکی از ارکان شاهنامه ست.
***
فرازهایی از اغراق در شاهنامه ی فردوسی
***
چو بشنید خاقان بزد کرنای/تو گفتی که کوه اندر آمد ز جای-
ز بانگ تبیره زمین و سپهر/بپوشید کوه و بیفگند مهر-
بفرمود تا مهد بر پشت پیل/ببستند و شد روی گیتی چو نیل-
بیامد گرازان بقلب سپاه/شد از گرد خورشید تابان سیاه-
خروشیدن زنگ و هندی درای/همی دل برآورد گفتی ز جای-
ز بس تخت پیروزه بر پشت پیل/درفشان بکردار دریای نیل-
بچشم اندرون روشنایی نماند/همی باروان آشنایی نماند-
پر از گرد شد چشم و کام سپهر/تو گفتی بقیر اندر اندود چهر-
و
بیک نیمه از روز لشکر گذشت/کشیدند صف بر دو فرسنگ دشت-
ز گرد سپه روشنایی نماند/ز خورشید شب را جدایی نماند-
ز تیر و ز پیکان هوا تیره گشت/همی آفتاب اندران خیره گشت
خروش سواران و اسپان ز دشت/ز بهرام و کیوان همی برگذشت-
ز جوش سواران و زخم تبر/همی سنگ خارا برآورد پر-
همه تیغ و ساعد ز خون بود لعل/خروشان دل خاک در زیر نعل-
دل مرد بددل گریزان ز تن/دلیران ز خفتان بریده کفن-
برفتند ازان جای شیران نر/عقاب دلاور برآورد پر-
نماند ایچ با روی خورشید رنگ/بجوش آمده خاک بر کوه و سنگ-
بهادر امیرعضدی