برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

شاهنامه و نبرد یازده رخ - بخش پنجم

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
شاهنامه و نبرد یازده رخ - بخش پنجم.
***
 طرح پیران ویسه، سپهسالار افراسیاب تورانی و پیشنهاد به گودرز کشوادگان، پیر و مرشد ِ رستم و سرداران ایرانی
***

به پیران سر اکنون به آوردگاه/بگردیم یک با دگر بی سپاه-
سپهدار ترکان برآراست کار/ز لشکر گزید آن زمان ده سوار-
ابا اسب و ساز و سلیح تمام/همه شیرمرد و همه نیک نام-
همانگه ز ایران سپه پهلوان/بخواند آن زمان ده سوار جوان-
برون تاختند از میان سپاه/برفتند یکسر به آوردگاه-


یازده گُرد ِ ایرانی و یازده گُرد ِ تورانی، رو در رو و "رخ به رخ"، در نبرد یازده رخ:
 1 - گیو با گروی زره،

نهادند پس گیو را با گروی/که همزور بودند و پرخاشجوی -
عمودی بزد بر سر و ترگ اوی/که خون اندر آمد ز تارک بروی-
همیدون ز زین دست بگذاردش/گرفتش ببر سخت و بفشاردش-
که بر پشت زین مرد بی توش گشت/ز اسب اندر افتاد و بیهوش گشت-
فرود آمد از باره جنگی پلنگ/دو دست از پس پشت بستش چو سنگ-
دمان گیو نیو اندر آمد بپیش/نشست از بر زین و او را بپیش-

2 - فریبرز با کلباد ویسه،
دگر با فریبرز کاووس تفت/چو کلباد ویسه به آورد رفت –
نخستین فریبرز نیو دلیر/ز لشکر برون تاخت برسان شیر-
بنزدیک کلباد ویسه دمان/بیامد بزه برنهاده کمان-
همی گشت و تیرش نیامد چو خواست/کشید آن پرنداور از دست راست-
برآورد و زد تیر بر گردنش/بدو نیم شد تا کمرگه تنش-
فرود آمد از اسب و بگشاد بند/ز فتراک خویش آن کیانی کمند-
ببست از بر باره کلباد را/گشاد از برش بند پولاد را-

 3 - گرازه با سیامک،
گرازه بشد با سیامک بجنگ / چو شیر ژیان با دمنده نهنگ -
سه دیگر سیامک ز توران سپاه/بشد با گرازه به آوردگاه-
برفتند و نیزه گرفته بدست/خروشان بکردار پیلان مست-

4 - فروهل با زنگله،
چو دیگر فروهل بد و زنگله / برون تاختند از میان گله –
چهارم فروهل بد و زنگله/دو جنگی بکردار شیر یله-
بایران نبرده بتیر و کمان/نبد چون فروهل دگر بدگمان-
چو از دور ترک دژم را بدید/کمان را بزه کرد و اندر کشید-
بروی اندر آمد تگاور ز درد/جدا شد ازو زنگله روی زرد-
نگون شد سر زنگله جان بداد/تو گفتی همانا ز مادر نزاد-
فروهل فروجست و ببرید سر/برون کرد خفتان رومی ز بر-

5 - رهام با بارمان،
چو رهام گودرز با بارمان / برفتند با یکدگر بد گمان
به پنجم چو رهام گودرز بود/که با بارمان او نبرد آزمود-
کمان برگرفتند و تیر خدنگ/برآمد خروش سواران جنگ-
یکی نیزه انداخت بر ران اوی/کز اسب اندر آمد بفرمان اوی-
جدا شد ز باره هم آنگاه ترک/ز اسب اندر افتاد ترک سترگ-
بپشت اندرش نیزه ای زد دگر/سنان اندر آمد میان جگر-
فرود آمد از باره کرد آفرین/ز دادار بر بخت شاه زمین-

6 - بیژن با رویین،
ابا بیژن گیو رویین گرد / بجنگ از جهان روشنایی ببرد –
ششم بیژن گیو و رویین دمان/بزه برنهادند هر دو کمان-
چپ و راست گشتند یک با دگر/نبد تیرشان از کمان کارگر-
برومی عمود آنگهی پور گیو/همی گشت با گرد رویین نیو-
زد از باد بر سرش رومی ستون/فروریخت از ترگ او مغز و خون-
به زین پلنگ اندرون جان بداد/ز پیران ویسه بسی کرد یاد-
پس از پشت باره درآمد نگون/همه تن پر آهن دهن پر ز خون-

7 - هجیر با سپهرم،
هجیر و سپهرم بکردار شیر / بدان رزمگاه اندر آمد دلیر –
برون تاخت هفتم ز گردان هجیر/یکی نامداری سواری هژیر-
سپهرم ز خویشان افراسیاب/یکی نامور بود با جاه و آب-
ابا پور گودرز رزم آزمود/که چون او بلشکر سواری نبود-
یکی تیغ زد بر سر و ترگ اوی/که آمد هم اندر زمان مرگ اوی-
درافتاد ز اسبش هم آنگه نگون/بزاری و خواری دهن پر ز خون-
فرود آمد از باره فرخ هجیر/مر او را ببست از بر زین چو شیر-

8 - زنگه شاوران با اوخواست،
چو اوخواست با زنگه ی شاوران / دگر برته با کهرم از یاوران –
بهشتم ز گردان ناماوران/بشد ساخته زنگهٔ شاوران-
که همرزمش از تخم او خواست بود/که از جنگ هرگز نه برکاست بود-
گرفتند هر دو عمود گران/چو او خواست با زنگهٔ شاوران-
بدآنگه که زنگه برو دست یافت/سنان سوی او کرد و اندر شتافت-
یکی نیزه زد بر کمرگاه اوی/کز اسبش نگون کرد و برزد بروی-
چو رعد خروشان یکی ویله کرد/که گفتی بدرید دشت نبرد-
فرود آمد از باره شد نزد اوی/بران خاک تفته کشیدش بروی-

 9 - گرگین با اندریمان،
چو گرگین کارآزموده سوار / که با اندریمان کند کارزار -
برون رفت گرگین نهم کینه خواه/ابا اندریمان ز توران سپاه-
جهاندیده و کارکرده دو مرد/برفتند و جستند جای نبرد-
یکی تیر گرگین بزد بر سرش/که بردوخت با ترگ رومی برش-
بلرزید بر زین ز سختی سوار/یکی تیر دیگر بزد نامدار-
هم آنگاه ترک اندر آمد نگون/ز چشمش برون آمد از درد خون-
فرود آمد از باره گرگین چو گرد/سر اندریمان ز تن دور کرد-
 
10 - برته با کهرم،
چو اوخواست با زنگه ی شاوران / دگر برته با کهرم از یاوران - 
دهم برته با کهرم تیغ زن/دو خونی و هر دو سر انجمن-
همی آزمودند هرگونه جنگ/گرفتند پس تیغ هندی بچنگ-
یکایک بپیچید ازو برته روی/یکی تیغ زد بر سر و ترگ اوی-
که تا سینه کهرم بد و نیک گشت/ز دشمن دل برته بی بیم گشت-
فرود آمد از اسب و او را ببست/بران زین توزی و خود برنشست-

11 - (گودرز با پیران)،
چو گودرز کشواد و پیران بهم / همه ساخته دل بدرد و ستم -     
چو گودرز شد خسته بر دست اوی/ز کینه بخشم اندر آورد روی-
بینداخت ژوپین بپیران رسید/زره بر تنش سربسر بردرید-
ز پشت اندر آمد براه جگر/بغرید و آسیمه برگشت سر-
برآمدش خون جگر بر دهان/روانش برآمد هم اندر زمان-

بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد