و.ک(056)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***کیخسرو، خوش نام تاریخ، نگران ِ بدنام تاریخ شدن خود ست.
***
کیخسرو، نگران چیره شدن کبر و غرور بر روح و روان خود ست. دلواپس ست که: "بگیتی بماند ز من نام بد".
کیخسرو، خوش تر دارد که در رده ی پیشینیان خود رقم نخورده و بدنام تاریخ به شمار نیاید چرا که ضحاک، جمشید، سلم، تور، کیکاووس(پدربزرگ پدری) و افراسیاب(پدربزرگ مادری) خود، همگی را در راستای راه و روش اهرمن و بداندیش می داند:
روانم نباید که آرد منی/بداندیشی و کیش آهرمنی-
شوم همچو ضحاک تازی و جم/که با سلم و تور اندر آیم به زم-
بیک سو چو کاوس دارم نیا/دگر سو چو توران پر از کیمیا-
چو کاوس و چون جادو افراسیاب/که جز روی کژی ندیدی بخواب-
بیزدان شوم یک زمان ناسپاس/بروشن روان اندر آرم هراس-
ز من بگسلد فره ایزدی/گر آیم بکژی و راه بدی-
ازان پس بران تیرگی بگذرم/بخاک اندر آید سر و افسرم-
بگیتی بماند ز من نام بد/همان پیش یزدان سرانجام بد-
بهادر امیرعضدی