و.ک(050)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***....................................................................
پ ن:اسکندر برادر ناتنی دارای دارب:
دارا از داراب و همای چهرزاد ست و اسکندر از داراب و ناهید قیصر -
اسکندر، در قامت گشتی شناسایی، ناشناس در بارگاه دارای داراب رسوخ می کند.
اسکندر، در بارگاه دارای داراب برادر ناتنی ناشناخته اش:
ز لشکر بیامد سپیده دمان/خود و نامداران ابا ترجمان-
چو آمد به نزدیک دارا فراز/پیاده شد و برد پیشش نماز-
جهاندار دارا مر او را بخواند/بپرسید و بر زیر گاهش نشاند-
چو دارا بدید آن دل و رای او/سخن گفتن و فر و بالای او-
تو گفتی که داراست بر تخت عاج/ابا یاره و طوق و با فر و تاج-
بدو گفت نام و نژاد تو چیست/که بر فر و شاخت نشان کییست-
از اندازهٔ کهتران برتری/من ایدون گمانم که اسکندری-
بدین فر و بالا و گفتار و چهر/مگر تخت را پروریدت سپهر-
اسکندر در واپسین دم حیات دارای داراب، از خویشی با دارای داراب برادر ناشناخته اش، آگاه می شود:
چنانچون ز پیران شنیدیم دوش/دلم گشت پر خون و جان پر ز جوش-
ز یک شاخ و یک بیخ و پیراهنیم/به بیشی چرا تخمه را برکنیم-