و.ک(048,5)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
زنان سنت شکن در شاهنامه - 5 - سنت شکنی گلنار.
***
زنانی آزاده، اراده گرا، پراگماتیست، جسور و بی پروا، سنت شکنان عرصه ی آداب و رسم های معمول و متعارف و در هم کوبنده ی سنت در شاهنامه اند.
***
یکی کاخ بود اردوان را بلند/به کاخ اندرون بنده ای ارجمند-
که گلنار بد نام آن ماه روی/نگاری پر از گوهر و رنگ و بوی-
بر اردوان همچو دستور بود/بران خواسته نیز گنجور بود-
بروبر گرامی تر از جان بدی/به دیدار او شاد و خندان بدی-
چنان بد که روزی برآمد به بام/دلش گشت زان خرمی شادکام-
گلنار به نگاهی به اردشیر دل می بازد:
نگه کرد خندان لب اردشیر/جوان در دل ماه شد جایگیر-
همی بود تا روز تاریک شد/همانا به شب روز نزدیک شد-
کمندی بران کنگره بر ببست/گره زد برو چند و ببسود دست-
به گستاخی از باره آمد فرود/همی داد نیکی دهش را درود-
بیامد خرامان بر اردشیر/پر از گوهر و بوی مشک و عبیر-
ز بالین دیبا سرش برگرفت/چو بیدار شد تنگ در بر گرفت-
نگه کرد برنا بران خوب روی/بدان موی و آن روی و آن رنگ و بوی-
بدان ماه گفت از کجا خاستی/که پرغم دلم را بیاراستی-
چنین داد پاسخ که من بنده ام/ز گیتی به دیدار تو زنده ام-
دلارام گنجور شاه اردوان/که از من بود شاد و روشن روان-
کنون گر پذیری ترا بنده ام/دل و جان به مهر تو آگنده ام-
بیایم چو خواهی به نزدیک تو/درفشان کنم روز تاریک تو-
بهادر امیرعضدی