و.ک(046)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
تازیان، از دیدگاه فردوسی و یزدگرد سوم.
***
تازیان، از دیدگاه فردوسی:
تازیان، نیزه داران ِ خنجرگزار
گزین کرد از تازیان سی هزار/همه نیزه داران خنجرگزار -
فردوسی، عربستان را با قید ِ دشت نیزه وران و دشت نیزه گزاران می نمایاند و می نامد:
فراوان کس از دشت نیزه وران/بر خویش خواند آزموده سران -
&
به سالی هم دشت نیزه وران/نیابند خورد از کران تا کران -
&
هم ایران و هم دشت نیزه وران/هم آن تخت شاهی و تاج سران -
&
ز ترکان و از دشت نیزه وران/ز هر سو بیامد سپاهی گران -
&
وگرنه مرا با سپاهی گران/هم از روم وز دشت نیزه وران -
&
جوانوی دانا ز پیش سران/بیامد سوی دشت نیزه وران -
&
ور ایدون که از دشت نیزه وران/نبالد کسی از کران تا کران -
تازیان از زبان یزدگرد سوم:
همانا که آمد شما را خبر/که ما را چه آمد ز اختر به سر -
ازین مارخوار اهرمن چهرگان/ز دانایی و شرم بی بهر گان -
نه گنج و نه نام و نه تخت و نژاد / همی داد خواهند گیتی به باد -
چنین گشت پرگار چرخ بلند/که آید بدین پادشاهی گزند -
ازین زاغ ساران بی آب و رنگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ -
بدین تخت شاهی نهادست روی / شکم گرسنه کام دیهیم جوی -
پراکنده گردد بدی در جهان / گزند آشکارا و نیکی نهان -
اعتراف منذر تازی:
سه دیگر که خون ریختن کار ماست/همان ایزد دادگر یار ماست-
تازیان، نیزه وران، در نبرد شعیب با سپاه داراب:
شد از جنگ نیزه وران تا به روم/همی جست رزم اندر آباد بوم -
بهادر امیرعضدی