برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
ترور یا "حذف فیزیکی" در شاهنامه - 7 - کشتن هرمز بهرام آذرمهان را
***
بهرام آذرمهان، رقعه ی پرنیان (پند نامه ی توام با پیشگویی کسرا انوشیروان) در باره ی حوادثی که در سال دوازدهم حکومت نابخردانه ی پسرش هرمزد روی خواهد داد را نزد هرمزد نوشیروان می برد:
به خط پدر هرمز آن رقعه دید/هراسان شد و پرنیان برکشید-
دوچشمش پر از خون شد و روی زرد/ببهرام گفت ای جفاپیشه مرد-
چه جستی ازین رقعه اندرهمی/بخواهی ربودن ز من سرهمی-
بدو گفت بهرام کای ترک زاد/به خون ریختن تا نباشی تو شاد-
توخاقان نژادی نه از کیقباد/که کسری تو را تاج بر سر نهاد-
بدانست هرمز که او دست خون/بیازد همی زنده بی رهنمون-
شنید آن سخن های بی کام را/به زندان فرستاد بهرام را-
دگر شب چو برزد سر از کوه ماه/به زندان دژ آگاه کردش تباه-
نماند آن زمان بر درش بخردی/همان رهنمائی و هم موبدی-
ز خوی بد آید همه بدتری/نگر تا سوی خوی بد ننگری-
وزان پس نبد زندگانیش خوش/ز تیمار زد بر دل خویش تش-
بهادر امیرعضدی