برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

(05) - اصطلاح عامیانه ی« خر را میارند پای بار »، در شاهنامه ی فردوسی.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی  

*** 

ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه 

***

( 5 ) - اصطلاح عامیانه ی« خر را میارند پای بار »، در شاهنامه فردوسی.

*** 

که گر خر نیاید به نزدیک بار/ تو بار گران را به نزد خر آر –

بهادر امیرعضدی

(04) - اصطلاح «تاکتیک یه گام به پس یا عقب نشینی تاکتیکی»، در شاهنامه ی فردوسی.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه 

***

( 4 ) - «  تاکتیک یه گام به پس یا عقب نشینی تاکتیکی »، در شاهنامه فردوسی.

*** 

به هنگام، کردن ز دشمن گریز / به از کشتن و جستن رستخیز - 

بهادر امیرعضدی


(03) - « اصطلاحِ جایی نمی خوابه که آب زیرش رد شِه »، در شاهنامه ی فردوسی.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه 

***

( 3 ) - « اصطلاحِ جایی نمی خوابه که آب زیرش رد شِه »، در شاهنامه فردوسی.

*** 

به جویی که یک روز بگذشت آب /  نسازد خردمند ازو جای خواب  -

بهادر امیرعضدی

(02) - اصطلاح ِ یاسین به گوش خر خواندن، در شاهنامه ی فردوسی.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه 

***

( 2 ) - « مترادفِ اصطلاح ِ یاسین به گوش خر خواندن »، در شاهنامه فردوسی.

*** 

ز دانش چو جان ترا مایه نیست / به از خامشی هیچ پیرایه نیست –

بهادر امیرعضدی

(01) - اصطلاح اول ساقی، بعدا باقی، در شاهنامه ی فردوسی.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه 

***

( 1 ) - « اول ساقی، بعد باقی »، در شاهنامه فردوسی.

*** 

« کسی کو می آرد نخست او خورد »

***

چو نان خورده شد کار می ساختند / سبک مایه جایی بپرداختند   - 

سبک باغبان می به شاپور داد / که بردار ازان کس که آیدت یاد  - 

 بدو گفت شاپور کای میزبان / سخن‌گوی و پرمایه پالیزبان  - 

 « کسی کو می آرد نخست او خورد » / چو بیشش بود سالیان و خرد   -

 تو از من به سال اندکی برتری / « تو باید که چون می دهی می خوری »  - 

بهادر امیرعضدی