بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
« آداب میگساری »، در شاهنامه فردوسی - بنام نوشیدن می - 12
***
رستم به اسفندیار:
ز یزدان همی آرزو خواستم/که اکنون بتو دل بیاراستم-
که بینم پسندیده چهر ترا/بزرگی و گردی و مهر ترا-
نشینیم با یکدگر شادکام/به یاد شهنشاه گیریم جام-
و
چو نان خورده شد جام می برگرفت/ز رویین دژ آنگه سخن درگرفت-
ازان مردی خود همی یاد کرد/به یاد شهنشاه جامی بخورد-
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه
***
(116) - اصطلاح ِ "من آنچه شرط بلاغ ست با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال"، در شاهنامه فردوسی.
***
بدو گفت هر چیز کامد ز پند/تن پاک و جان ترا سودمند-
همه گفتم اکنون بهی برگزین/دل شهریاران نیازد به کین-
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه
***
(115) - اصطلاح ِ "آب رفته به جوی بر نمی گرده"، در شاهنامه فردوسی.
***
ولیکن به گفتن مگر روی نیست/بود کاب را ره بدین جوی نیست-
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه
***
(114) - اصطلاح ِ "پناه بر خدا بردن"، در شاهنامه فردوسی.
***
چنین گفت کامشب شبی پربلاست/اگر نام گیریم ز ایدر سزاست-
بکوشید و پیکار مردان کنید/پناه از بلاها به یزدان کنید-
و.ک(091,2)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
******
اسفندیار پس از گرفتن گنبدان دژ و کشتن ارجاسب:ببخشید دیگر همه بر سپاه/ز چیزی که بود اندران رزمگاه-
بهادر امیرعضدی