برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

کش در شاهنامه

و.ک(036)

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

***
کش در شاهنامه:
***

بدانست *کَش* مرگ، نزدیک شد
برو بر، همی روز تاریک شد
و
 ز دینار وز گوهر ِ شاهوار
بیاورد چندان *کَش* آمد به کار

*که اش، که او را*

***

 به بستور گفتا که فردا پکاه
سوی کشور ِ نامور *کَش* سپاه

بِکَش یا بِکِش، از کَشیدن یا کِشیدن. گسیل دار، بفرست، هدایت کن.

***

 به *کَش* کرده دست و سرافگنده پست
همی رفت تا جایگاه نشست
و
 همی بود پیشش پرستارفش
پراندیشه و دست کرده به *کَش*

* کَش، بر، میان، آغوش، سینه، کمر، میان*

***

نگهبان او، پای کرده به"کَش"

نشسته به بیشه درون، شاه فَش


مچ پای در دست گرفتن یا به بر کشیدن،  پا روی پا انداختن با تبختر ِ  شاهانه. متضاد زانوی غم در بغل گرفتن. 


***
 به پیلان ِ گردون*کَش* و گاومیش
سپه را همی توشه بردند پیش

*کَش یا کِش، از کَشیدن یا کِشیدن. بار کشیدن*.

***

 بدو گفت: برخیز ازین خواب ِ خوش
برآویز با رستم ِ *کینه‌ کَش*

*کینه‌ کَش*، کینخواه، خونخواه یا انتقام گیرنده. نه کینجو یا کینخو یا نه خون خوار. 

***

 که روزی نبُد زندگانیم خوش
دژم بودم از اختر ِ *کینه‌ کَش*

*کینه‌ کَش*، کینجو یا کینخو و خونخوار. نه کینخواه و انتقام گیرنده. 


بهادر امیرعضدی

(120) - اصطلاح ِ "خونه(خانه) یکی بودن"، در شاهنامه ی فردوسی

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
 (120) -  اصطلاح ِ "خونه(خانه) یکی بودن"، در شاهنامه ی فردوسی.
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه
***
مترادف ِ جمله ی معروف "این خونه اون خونه بین ما نیست" یا "ما، این خونه اون خونه نداریم".
***

رستم ِ میزبان، از گیو میخواهد که، چند روزی را مهمان ما باش:
سه روز اندرین خان من شاد باش/ز رنج و ز اندیشه آزاد باش-
که این خانه زان خانه بخشیده* نیست/مرا با تو، گنج و تن و جان یکیست-
چهارم سوی شهر ایران شویم/به نزدیک شاه دلیران شویم-
.............................................................................
پ ن:
* بخشیده، بخش بخش شده، جدا جدا شده.