و.ک(085)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
سخنرانی انگیزشی و برانگیزاننده ی هومان برای سپاهیان تورانی درنبرد هماون 2
***
چو بشنید هومان خروش سپاه/نشست از بر تازی اسپی سیاه-
بیامد ز لشکر بسی کشته دید/بسی بیهش از رزم برگشته دید-
فرو ریخت از دیده خون بر برش/یکی بانگ زد تند بر لشکرش-
چنین گفت کایدر طلایه نبود/شما را ز کین ایچ مایه نبود-
بهر یک ازیشان ز ما سیصدست/به آوردگه خواب و خفتن بدست-
هلا تیغ و گوپالها برکشید/سپرهای چینی بسر در کشید-
ز هر سو بریشان بگیرید راه/کنون کز بره بر کشد تیغ ماه-
رهایی نباید که یابند هیچ/بدین سان چه باید درنگ و بسیچ-
برآمد خروشیدن کرنای/بهر سو برفتند گردان ز جای-
گرفتندشان یکسر اندر میان/سواران ایران چو شیر ژیان-
چنان آتش افروخت از ترگ و تیغ/که گفتی همی گرز بارد ز میغ-
شب تار و شمشیر و گرد سپاه/ستاره نه پیدا نه تابنده ماه-
ز جوشن تو گفتی ببار اندرند/ز تاری بدریای قار اندرند-
بلشکر چنین گفت هومان که بس/ازین مهتران مفگنید ایچ کس-
همه پیش من دستگیر آورید/نباید که خسته بتیر آورید-
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
ترفند های جنگی در شاهنامه فردوسی - بخش 14 - ترفند شبیخون در شاهنامه – (بخش 9) - شبیخون زدن گودرز و طوس به سپاه پیران در نبرد هماون
***
شبیخون، شگرد (تاکتیک) ِ جنگی توارنیان است. ایرانیان ترفند شبیخون را زشت میدانند و از سر ِ نامردی و زبونی.(( شبیخون نه کردار مردان بود ))
ایرانیان نبرد رخ به رخ و چشم در چشم حریف را مردانه تر می دانند و دوست تر می دارند.
***
شبیخون زدن گودرز و طوس بر سپاه پیران در نبرد هماون:
کنون چون شود روی خورشید زرد/پدید آید آن چادر لاژورد-
بباید گزیدن سواران مرد/ز بالا شدن سوی دشت نبرد-
بسان شبیخون یکی رزم سخت/بسازیم تا چون بود یار بخت-
اگر یک بیک تن بکشتن دهیم/وگر تاج گردنکشان برنهیم-
چنین است فرجام آوردگاه/یکی خاک یابد یکی تاج و گاه-
ز گودرز بشنید طوس این سخن/سرش گشت پردرد و کین کهن-
ز یک سوی لشکر به بیژن سپرد/دگر سو بشیدوش و خراد گرد-
درفش خجسته بگستهم داد/بسی پند و اندرزها کرد یاد-
خود و گیو و گودرز و چندی سران/نهادند بر یال گرزگران-
بسوی سپهدار پیران شدند/چو آتش بقلب سپه بر زدند-
چو دریای خون شد همه رزمگاه/خروشی برآمد بلند از سپاه-
درفش سپهبد بدو نیم شد/دل رزمجویان پر از بیم شد-
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
رجز خوانی در شاهنامه - 27 - رجز خوانی هومان ویسه با طوس نوذر در نبرد هماون
***
رجز خوانی، از فراز های شور انگیز و گرمی بخش آوردگاه نبرد های تن به تن یلان در شاهنامه
***
رجز خوانی هومان ویسه به طوس نوذر در نبرد هماون:
چو هومان بدید آن سپاه گران/گراییدن گرز و تیغ سران-
چنین گفت هومان بگودرز و طوس/کز ایران برفتید با پیل و کوس-ز گودرزیان آن کجا مهترند/بدان رزمگاهت همه بی سرند-
تو چون غرم رفتستی اندر کمر/پر از داوری دل پر از کینه سر-
گریزان و لشکر پس اندر دمان/بدام اندر آیی همی بی گمان-
و.ک(086)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***بهادر امیرعضدی