برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
آیین نگارش، تکنیک و فنّ نامه نگاری در شاهنامه فردوسی - بخش 4 - مشاوره ی نظامی دادن کیکاووس به سیاوش
***
مشاوره ی نظامی دادن کیکاووس در نامه ای به سیاوش در نبرد با افراسیاب:
ازان پس که پیروز گشتی به جنگ/به کار اندرون کرد باید، درنگ-
نباید پراگنده کردن سپاه/بپیمای روز و برآرای گاه-
آنگاه که پیروز شدی، روزگار را به نیکی گذار. بهره ببر و به آماد و به ساماندهی آمادگاه و امور سرحدداری خود بپرداز، چرا که:
که آن ترک بدپیشه و ریمنست/که هم بدنژادست و هم بد تنست-
چرا که افراسیاب حیلت ساز و ترفند باز ست و میدان دیده و سرد و گرم چشیده آوردگاه:
همان با کلاهست و با دستگاه/همی سر برآرد ز تابنده ماه-
مشتاب و توان نیروی خودی و دشمن رو به چشم خرد بین:
مکن هیچ بر جنگ جستن شتاب/به جنگ تو آید خود افراسیاب-
گر ایدونک زین روی جیحون کشد/همی دامن خویش در خون کشد-
نهاد از بر نامه بر مهر خویش/همانگه فرستاده را خواند پیش-
بدو داد و فرمود تا گشت باز/همی تاخت اندر نشیب و فراز-
فرستاده نزد سیاوش رسید/چو آن نامهٔ شاه ایران بدید-
زمین را ببوسید و دل شاد کرد/ز هر غم دل پاک آزاد کرد-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
آیین نگارش، تکنیک و فنّ نامه نگاری در شاهنامه فردوسی - بخش 3 - سرآغاز نامه کیکاووس به سیاوش
***
سرآغاز نامه کیکاووس به سیاوش:
به شادی یکی نامه پاسخ نوشت/چو تازه بهاری در اردیبهشت-
که از آفرینندهٔ هور و ماه/جهاندار و بخشندهٔ تاج و گاه-
ترا جاودان شادمان باد دل/ز درد و بلا گشته آزاد دل-
همیشه به پیروزی و فرهی/کلاه بزرگی و تاج مهی-
بهادر امیرعضدی
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
آیین نگارش، تکنیک و فنّ نامه نگاری در شاهنامه فردوسی - بخش 2 - نامه سیاوش به کیکاووس
***
نامه سیاوش به کیکاووس:
نوشتن به مشک و گلاب و عبیر/چنان چون سزاوار بد بر حریر-
نخست آفرین کرد بر کردگار/کزو گشت پیروز و به روزگار-
سیاوش، نامه را با یاد از دادار دادگر می آغازد:
خداوند خورشید و گردنده ماه/فرازندهٔ تاج و تخت و کلاه-
کسی را که خواهد برآرد بلند/یکی را کند سوگوار و نژند-
سیاوش، راهی در چند و چون و چیستی و چرایی و اما و اگر در فرمان و اراده ی یزدان نمی بیند:
چرا نه به فرمانش اندر نه چون/خرد کرد باید بدین رهنمون-
ازان دادگر کاو جهان آفرید/ابا آشکارا نهان آفرید-
همی آفرین باد بر شهریار/همه نیکوی باد فرجام کار-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
« آداب میگساری »، در شاهنامه فردوسی - 15 - میگساری فریدون
***
میگساری فریدون، به پاس پیروزی بر ضحاک:
فریدونش فرمود تا رفت پیش/بکرد آشکارا همه راز خویش-
بفرمود شاه دلاور بدوی/که رو آلت تخت شاهی بجوی-
نبیذ آر و رامشگران را بخوان/بپیمای جام و بیارای خوان-
کسی کاو به رامش سزای منست/به دانش همان دلزدای منست-
بیار انجمن کن بر تخت من/چنان چون بود در خور بخت من-
چو بنشنید از او این سخن کدخدای/بکرد آنچه گفتش بدو رهنمای-
می روشن آورد و رامشگران/همان در خورش باگهر مهتران-
فریدون غم افکند و رامش گزید/شبی کرد جشنی چنان چون سزید-
بهادر امیرعضدی
و.ک(072,5)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***