برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۲۷) - پند فردوسی، گریزی از جبر ِ دهر(اراده یزدان) نیست


برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۲۷) -  جبر اندیشی فردوسی.

***

گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش لب به سخن می گشاید.

***

پند فردوسی، گریزی از جبر ِ دهر(اراده یزدان) نیست: 

چو یزدان چنین راند اندر بوش/بران بود چرخ روان را روش-
کس از داد یزدان نیابد گریغ/وگر چه بپرد برآید به میغ-
سنان گر بدندان بخاید دلیر/بِدرّد ز آواز او چرم ِ شیر،
گرفتار فرمان یزدان بود/وگر چند دندانش سندان بود-


پند فردوسی، جهان را اعتباری نیست:
زمانه سراسر فریبست و بس/بسختی نباشدت فریادرس-
جهان را نمایش چو کردار نیست/سپردن بدو دل سزاوار نیست-

بهادر امیرعضدی

مقام و شان انسان از زبان زال زر

و.ک(119)

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

***
مقام و شان انسان از زبان زال زر:

ز چرخ بلند اندر آمد سخُن/سراسر همین است گیتی ز بُن-

زمانه به مردم شد آراسته/وزو ارج گیرد همی خواسته-


بهادر امیرعضدی

خدایی دیگر و متفاوت، از دید زال

و.ک(120)

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

***
خدایی دیگر و متفاوت، از دید زال:

خداوند گردنده خورشید و ماه/روان را به نیکی نماینده راه -
بدویست گیهان خرم به پای/همو داد و داور به هر دو سرای-
بهار آرد و تیرماه و خزان/برآرد پر از میوه دار رزان-
جوان داردش گاه با رنگ و بوی/گهش پیر بینی دژم کرده روی-
ز فرمان و رایش کسی نگذرد/پی مور بی او زمین نسپرد-

بهادر امیرعضدی

وصف سیمای زال

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
وصف سیمای زال:

نهادند دینار و گوهر به پیش/بپرسید رودابه از کم و بیش-
پری چهره هر پنج بشتافتند/چو با ماه جای سخن یافتند-
که مردیست برسان سرو سهی/همش زیب و هم فر شاهنشهی-
همش رنگ و بوی و همش قد و شاخ/سواری میان لاغر و بر فراخ-
دو چشمش چو دو نرگس قیرگون/لبانش چو بسد رخانش چو خون-
کف و ساعدش چو کف شیر نر/هیون ران و موبد دل و شاه فر-
سراسر سپیدست مویش برنگ/از آهو همین است و این نیست ننگ-

سر جعد آن پهلوان جهان/چو سیمین زره بر گل ارغوان-


بهادر امیرعضدی

روشن بینی(مدرنیسم) و خردمندی سیندخت

و.ک(121)

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

***
روشن بینی(مدرنیسم) و خردمندی سیندخت
***
راز ِ دیدار و خلوت ِ رودابه با زال بر سیندخت، آشکار می شود:
سخن بر چه سانست و آن مرد کیست/که زیبای سربند و انگشتریست-
بدین نام ِ بد، دادخواهی به باد/چو من زاده‌ام دخت هرگز مباد-

رودابه، سرافکنده و شرمسار ست، ندای دل را به گوش مادرش سیندخت می رساند و از نشستن ِ مهر زال بر دل می گوید:

زمین دید رودابه و پشت پای/فرو ماند از خشم مادر به جای-
فرو ریخت از دیدگان آب مهر/به خون دو نرگس بیاراست چهر-
به مادر چنین گفت کای پر خرد/همی مهر جان مرا بشکرد-
مرا مام فرخ نزادی ز بن/نرفتی ز من نیک یا بد سخن-
سپهدار دستان به کابل بماند/چنین مهر اویم بر آتش نشاند-
چنان تنگ شد بر دلم بر جهان/که گریان شدم آشکار و نهان-
نخواهم بدن زنده بی‌روی او/جهانم نیرزد به یک موی او-
بدان کو مرا دید و بامن نشست/به پیمان گرفتیم دستش بدست-

 سیندخت شکیبا و با متانت،  گوش ِ جان به ندای دل و روح شیدای رودابه  می سپارد و با درک و درایت و درد آشنای دلدادگی، به همدردی با رودابه می پردازد و باور ِ پاکی ِ عشق ِ رودابه به زال را به جان می پذیرد: 

فروماند سیندخت زان گفت‌گوی/پسند آمدش زال را جفت اوی-
چنین داد پاسخ که این خُرد نیست/چو دستان ز پرمایگان گُرد نیست-

بهادر امیرعضدی