و.ک(072,2)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***در پرده گویی ِ "عیان ترین بی حاجت ِ بیان" حکیم فردوسی طوسی، در سروده های "اروتیک" شاهنامه - بخش دوم - زال و رودابه
***در پرده گویی(حجب کلام) فردوسی.
حکیم خردمند فردوسی در خلوت خیال و یار در کنار، در شب سرایش داستان بیژن و منیژه:
مرا مهربان یار بشنو چگفت/ازان پس که با کام گشتیم جفت-
*دلم بر همه کام پیروز کرد/که بر من شب تیره نوروز کرد-
بهادر امیرعضدی
خاکساری و فروتنی، خوی و منش ِ پهلوانان و شاهان ِ شاهنامه فردوسی ست – ( بخش ۱۵) - خاک بوسی زال، سام، سیاوش، گرسیوز و لهراسب.
***
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
در شاهنامه، خاکساری و فروتنی، افتادگی و متانت، خوی و منش و رسمی نا نوشته، راستین و روا و روان ست بین پهلوانان و شاهان، که در قامت خاکبوسی، آستان بوسی، کتف و یال و دست و بازو بوسی و ... رخ می نمایاند.
***
خاک بوسیدن، در شاهنامه فردوسی.
***
زال رویاروی کیخسرو:
چو بشنید دستان خسرو پرست/زمین را ببوسید و برپای جست-
زال رویاروی سام:
چو روی پدر دید دستان سام/پیاده شد از اسپ و بگذارد گام-و
خروشی برآمد ز پرده سرای/که آمد ز ره زال فرخنده رای-
پذیره شدش سام یل شادمان/همی داشت اندر برش یک زمان-
فرود آمد از باره بوسید خاک/بگفت آن کجا دید و بشنید پاک-
نشست از بر تخت پرمایه سام/ابا زال خرم دل و شادکام-
خاک بوسی سام در بارگاه منوچهر:
چو زین کار سام یل آگاه شد/پذیره سوی پورکی شاه شد-
چو آمد به نزدیکی بارگاه/پیاده شد و راه بگشاد شاه-
چو شاه جهاندار بگشاد روی/زمین را ببوسید و شد پیش اوی-
منوچهر برخاست از تخت عاج/ز یاقوت رخشنده بر سرش تاج-
بر خویش بر تخت بنشاختش/چنان چون سزا بود بنواختش-
خاک بوسی سیاوش در بارگاه کیکاووس:
فرود آمد از اسپ کاووس شاه/پیاده سپهبد پیاده سپاه-
سیاووش را تنگ در برگرفت/ز کردار بد پوزش اندر گرفت-
سیاوش به پیش جهاندار پاک/بیامد بمالید رخ را به خاک-
که از تف آن کوه آتش برست/همه کامهٔ دشمنان گشت پست-
خاک بوسی گرسیوز در برابر سیاوش:
سیاووش ورا دید بر پای خاست/بخندید و بسیار پوزش بخواست-
ببوسید گرسیوز از دور خاک/رخش پر ز شرم و دلش پر ز باک-
سیاووش بنشاندش زیر تخت/از افراسیابش بپرسید سخت-
و
به شبگیر گرسیوز آمد بدر/چنان چون بود با کلاه و کمر-
بیامد به پیش سیاوش زمین/ببوسید و بر شاه کرد آفرین-
خاک بوسی لهراسب در برابر کیخسرو:
فرود آمد از باره لهراسب زود/زمین را ببوسید و شادی نمود-
بدو گفت خسرو که پدرود باش/بداد اندرون تار گر پود باش-
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۲۸) - پند ایرج به برادرانش سلم و تور
***
به بیهوده از شهریار زمین/مدارید خشم و مدارید کین-
به گیتی مدارید چندین امید/نگر تا چه بد کرد با جمشید-
به فرجام هم شد ز گیتی بدر/نماندش همان تاج و تخت و کمر-
مرا با شما هم به فرجام کار/بباید چشیدن بد روزگار-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۳۰) -
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش لب به سخن می گشاید.
***
از آن تاجور نامداران پیش/ندیدند کین اندر آیین خویش-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۲۹) -
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش و گاه از زبان ِ دل ِ شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***
پند فریدون به ایرج:
بدو گفت شاه، ای خردمند پور/برادر همی رزم جوید تو سور-
مرا این سخن یاد باید گرفت/ز مه روشنایی نیاید شگفت-چه پیش آیدش جز گزاینده زهر/کش از آفرینش چنین است بهر-
بهادر امیرعضدی