برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (62) - پند های رستم، سیاوش و پیران ویسه
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستا۰ن هایش و گاه از زبان ِ دل ِ شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***
پند رستم :
یکی داستانی بگفت از نخست/که پرمایه آنکس که دشمن نجست-
چو بدخواه پیش آیدت کشته به/گر آواره از پیش برگشته به-
*
پند رستم به طوس ِ نوذر :
کسی کاو خرد جوید و ایمنی/نیازد سوی کیش آهرمنی-
چو فرزند باید که داری به ناز/ز رنج ایمن از خواسته بینیاز-
تو درویش را رنج منمای هیچ/همی داد و بر داد دادن بسیچ-
که گیتی سپنجست و جاوید نیست/فری برتر از فر جمشید نیست-
سپهر بلندش به پا آورید/جهان را جزو کدخدا آورید-
*
پند سیاوش به گرسیوز:
هرانجا که روشن بود راستی/فروغ دروغ آورد کاستی-
*
پند پیران به گیو:
چو تنها بدین رزمگاه آمدی/دلاور به پیش سپاه آمدی-
کنون خوردنت نوک ژوپین بود/برت را کفن چنگ شاهین بود-
اگر کوه آهن بود یک سوار/چو مور اندر آید به گردش هزار-
شود خیره سر گرچه خردست مور/نه مورست پوشیده مرد و ستور-
کنند این زره بر تنش چاک چاک/چو مردار گردد کشندش به خاک-
یکی داستان زد هژبر دمان/که چون بر گوزنی سرآید زمان-
زمانه برو دم همی بشمرد/بیاید دمان پیش من بگذرد-
زمان آوریدت کنون پیش من/همان پیش این نامدار انجمن-
بهادر امیرعضدی
و.ک(113)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***بهادر امیرعضدی
............................
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین، در شاهنامه 6
***
شاهنامه، تنها ویترین گیر و دار و کُشت و کُشتار که به نوعی از ملزومات کشور گشایی و سرحد داری حکومتگرانست، نیست. رنگین کمانی از بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین نیز هست، که در جای جای شاهنامه و به وفور دیده می شوند.برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین، در شاهنامه 18
***
شب و روز در شاهنامه
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین، در شاهنامه 17
***
شب و روز در شاهنامه
***
شاهنامه، تنها ویترین گیر و دار و کُشت و کُشتار که به نوعی از ملزومات کشور گشایی و سرحد داری حکومتگرانست، نیست. رنگین کمانی از بیتهای لطیف، تغزلی و مخملین نیز هست، که در جای جای شاهنامه و به وفور دیده می شوند.
***
جلوه فروشی ستارگان:
جهان چون ز شب رفته دو پاس گشت / همه روی کشور پر الماس گشت -
جلوه فروشی خورشید:
چو بگذشت نیمی ز گردان سپهر / درخشنده خورشید بنمود چهر -
کرشمه ی شب:
چو خورشید بر تخت زرین نشست / شب تیره رخسار خود را ببست -
چو خورشید بر چرخ بنمود پشت / شب تیره شد از نمودن درشت -
سر زدن سپیده:
بدانگه که دریای یاقوت زرد / زند موج بر کشور لاژورد
چو تاج خور روشن آمد پدید / سپیده ز خم کمان بردمید
مغازله ی خورشید با ماه:
چو از کوه بفروخت گیتی فروز / دو زلف شب تیره بگرفت رو -
ازان چادر قیر بیرون کشید / بدندان لب ماه در خون کشید -
طغیان خورشید:
چو افگند خور سوی بالا کمند / زبانه برآمد ز چرخ بلند -
تفاخر خورشید:
چو خورشید بر چرخ گنبد کشید / شب تار شد از جهان ناپدید