برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

(96) - اصطلاح ِ " باد ِ مخالف" در شاهنامه ی فردوسی

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
 (96) -  اصطلاح ِ " باد ِ مخالف" در شاهنامه ی فردوسی
***
ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه
***
اصطلاح ِ باد ِ مخالف:

بدو گفت پیران که بر ماست باد/نکردست با باد کس رزم یاد-
ز جنگ پیاده بپیچید سر/شود تیره دیدار پرخاشخر-

بهادر امیرعضدی

گلایه ی گودرز از کین ورزی اختر روزگار، در نبرد هماون

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

گلایه ی گودرز از کین ورزی اختر روزگار، در نبرد هماون:

سپهدار گودرز بر تیغ کوه/برآمد برفت از میان گروه-
به زاری خروش آمد از دیده‌گاه/که شد کار گردان ایران تباه-
سوی باختر گشت گیتی ز گرد/سراسر بسان شب لاژورد-
شد از خاک خورشید تابان بنفش/ز بس پیل و بر پشت پیلان درفش-
غو دیده بشنید گودرز و گفت/که جز خاک تیره نداریم جفت-
رخش گشت ز اندوه برسان قیر/چنان شد کجا خسته گردد به تیر-
چنین گفت کز اختر روزگار/مرا بهره کین آمد و کارزار-
ز گیتی مرا شور بختیست بهر/پراگنده بر جای تریاک زهر-
نبیره پسر داشتم لشکری/شده نامبردار هر کشوری-
به کین سیاوش همه کشته شد/ز من بخت بیدار برگشته شد-
ازین زندگانی شدم ناامید/سیه شد مرا بخت و روز سپید-

نزادی مرا کاشکی مادرم/نگشتی سپهر بلند از برم-

بهادر امیرعضدی

وصف مرگ از زبان هومان به طوس

بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
وصف مرگ از زبان هومان به طوس:

بدو گفت هومان که دادست مرگ/سری زیر تاج و سری زیر ترگ-
اگر مرگ باشد مرا بی‌گمان/به آوردگه به که آید زمان-
بدست سواری که دارد هنر/سپهبدسر و گرد و پرخاشخر-

پند های شاهنامه فردوسی - بخش (69) - پند طوس به گودرز

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (69) -  پند طوس به گودرز
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش و گاه از زبان ِ دل ِ  شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***
پند طوس به گودرز:

ور ایدون کجا داور آسمان/به شمشیر بر ما سر آرد زمان-
ز بخش جهان‌آفرین بیش و کم/نباشد مپیمای بر خیره دم-
مرا مرگ خوشتر بنام بلند/ازین زیستن با هراس و گزند-

و

بدو گفت طوس ای جهاندیده مرد/هوا گشت پاک و بشد باد سرد-
مرا مرگ نامی‌تر از سرزنش/بهر جای بیغارهٔ بدکنش-
چنین است گیتی پرآزار و درد/ازو تا توان گرد بیشی مگرد-
 فزونیش یک روز بگزایدت/ببودن زمانی نیفزایدت-


بهادر امیرعضدی

شخصیت های شاهنامه، همدیگر را چگونه می بینند؟ - بخش 09 - طوس از دید کیخسرو

بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
شخصیت های شاهنامه، همدیگر را چگونه می بینند؟ - بخش 09 - طوس از دید کیخسرو
***

طوس از دید کیخسرو.
***
کیخسرو، تن طوس نوذر را درخور دار می بیند:
تن طوس را دار بودی نشست/هرانکس که با او میان را ببست-

کیخسرو، سر ِ طوس را لایق بریدن می داند:
کنون کینه نو شد ز کین فرود/سر طوس نوذر بباید درود-
بد آمد بگودرزیان بر ز طوس/که نفرین برو باد و بر پیل و کوس-
همی خلعت و پندها دادمش/بجنگ برادر فرستادمش-
جهانگیر چون طوس نوذر مباد/چنو پهلوان پیش لشکر مباد-
بگیتی نباشد کم از طوس کس/که او از در بند چاهست و بس-
نه در سرش مغز و نه در تنش رگ/چه طوس فرومایه پیشم چه سگ-


بهادر امیرعضدی