برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

شخصیت های شاهنامه، همدیگر را چگونه می بینند؟ - بخش 18 - کیخسرو از دید رستم.

بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
شخصیت های شاهنامه، همدیگر را چگونه می بینند؟ - بخش 18 - کیخسرو از دید رستم.
***
کیخسرو از دید رستم:

ز تو دور بادا دو چشم نیاز/دل بدسگالت بگرم و گداز-
توی بر جهان شاه و سالار و کی/کیان جهان مر ترا خاک پی-
که چون تو ندیدست یک شاه گاه/نه تابنده خروشید و گردنده ماه-
بدان را ز نیکان تو کردی جدا/تو داری بافسون و بند اژدها-
و
مرامادر از بهر رنج تو زاد/تو باید که باشی برام و شاد-
منم گوش داده بفرمان تو/نگردم بهرسان ز پیمان تو-

رستم در بزرگداشت کیخسرو، ماه های سال را به عاریت، به نگاهبانی او می گمارد

و.ک(103،1)

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

***
رستم در بزرگداشت کیخسرو، ماه های سال را به عاریت، به نگاهبانی او می گمارد:

چو آمد بر شاه کهترنواز/نوان پیش او رفت و بردش نماز-
ستایش کنان پیش خسرو دوید/که مهر و ستایش مر او را سزید-
برآورد سر آفرین کرد و گفت/مبادت جز از بخت پیروز جفت-
چو هرمزد بادت بدین پایگاه/چو بهمن نگهبان فرخ کلاه-
همه ساله اردیبهشت هژیر/نگهبان تو با هش و رای پیر-
چو شهریورت باد پیروزگر/بنام بزرگی و فر و هنر-
سفندارمذ پاسبان تو باد/خرد جان روشن روان تو باد-
چو خردادت از یاوران بر دهاد/ز مرداد باش از بر و بوم شاد-
دی و اورمزدت خجسته بواد/در هر بدی بر تو بسته بواد-
دیت آذر افروز و فرخنده روز/تو شادان و تاج تو گیتی فروز-
چو این آفرین کرد رستم بپای/بپرسید و کردش بر خویش جای-

..................................................................................

پ ن:

بهمنمنش نیک
اردیبهشت: بهترین اشه(راستی)
شهریور: شهریاری نیک
سپندارمذ: بردباری مقدّس
خرداد: برکت و فراوانی
امرداد: بی‌مرگی. نام شش امشاسپند(جاویدانان مقدّس) است که تجلّی صفات دادار اورمزد هستند.
گاهی خود اورمزد و گاهی ایزد سروش را هفتمین امشاسپند به شمار آورده‌اند.


بهادر امیرعضدی


(104) - اصطلاح ِ "نگاه ِ چپ به کسی انداختن"، در شاهنامه ی فردوسی

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
 (104) -  اصطلاح ِ "نگاه ِ چپ به کسی انداختن"، در شاهنامه ی فردوسی .
***
ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه
***
اصطلاح ِ "نگاه ِ چپ به کسی انداختن".
***
فرمان افراسیاب به گرسیوز، در بدار کشیدن بیژن:

ببر همچنین بند بر دست و پای/هم اندر زمان زو بپرداز جای-
بفرمای داری زدن پیش در/که باشد ز هر سو برو رهگذر-
نگون بخت را زنده بر دار کن/وزو نیز با من مگردان سخن-
بدان تا ز ایرانیان زین سپس/"نیارد بتوران نگه کرد کس"-


بهادر امیرعضدی

(103) - اصطلاح ِ "دشمن شاد شدن"، در شاهنامه ی فردوسی .

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
 (103) -  اصطلاح ِ "دشمن شاد شدن"، در شاهنامه ی فردوسی .
***
ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه
***
اصطلاح ِ "دشمن شاد شدن".
***
بیژن:

دریغا که شادان شود دشمنم/چو بینند بر دار روشن تنم-


بهادر امیرعضدی

در پرده گویی ِ "عیان ترین بی حاجت ِ بیان" حکیم فردوسی طوسی، در سروده های "اروتیک" شاهنامه - بخش سوم - بیژن و منیژه

و.ک(072,3)  

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

***

در پرده گویی ِ "عیان ترین بی حاجت ِ بیان" حکیم فردوسی طوسی، در سروده های "اروتیک" شاهنامه - بخش سوم - بیژن و منیژه
***
بی پروا ترین حس و غریزه ی "حیوانی ِ" انسان، پیچیده در چادر شب ِ عفاف و شرم ِ  حکیم طوس.
***
اروتیسم و حجب قلم ِ حکیم فردوسی طوسی، در داستان بیژن و منیژه.
***
جلوه ی "تمنّا" در نگاه خواهنده ی منیژه در بیژن:

***
بی پروا ترین حس و غریزه ی "حیوانی ِ" انسان، پیچیده در چادر شب ِ عفاف و شرم ِ  حکیم طوس.
***
اروتیسم و حجب قلم ِ حکیم فردوسی طوسی، در داستان بیژن و منیژه.
***
جلوه ی "تمنّا" در نگاه خواهنده ی منیژه در بیژن:

منیژه چو از خیمه کردش نگاه/بدید آن سهی قد لشکر پناه-
برخسارگان چون سهیل یمن/بنفشه گرفته دو برگ سمن-
کلاه تهم پهلوان بر سرش/درفشان ز دیبای رومی برش-

*
بپرده درون دخت پوشیده روی/بجوشید مهرش دگر شد به خوی-
فرستاد مر دایه را چون نوند/که رو زیر آن شاخ سرو بلند-
نگه کن که آن ماه دیدار کیست/سیاوش مگر زنده شد گر پریست-

*
بپرده درآمد چو سرو بلند/میانش بزرین کمر کرده بند-
منیژه بیامد گرفتش ببر/گشاد از میانش کیانی کمر-

*
نشستنگه رود و می ساختند/ز بیگانه خیمه بپرداختند-
می سالخورده بجام بلور/برآورده با بیژن گیو شور-
سه روز و سه شب شاد بوده بهم/گرفته برو خواب مستی ستم-

*
چو بیدار شد بیژن و هوش یافت/نگار ِ سمن بر، در آغوش یافت-

بهادر امیرعضدی