برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
خواب دیدن در شاهنامه (۲) - خواب دیدن افراسیاب قبل از تسلیم و سازش با سیاوش
***
نقش توجیه گر و راهگشای خواب دیدن در روند رخدادها در شاهنامه
نگر خواب را بیهده نشمری / یکی بهره دانی ز پیغمبری -
***
حکیم بزرگوار طوس، برای مقدمه چینی و بستر سازی برای روند پدیده ها و رخداد های آتی داستان ها و (سوژه هایش)، از خواب و الهام گرفتن از نهاد ِ نهان یا (رویای صادق) شخصیت یا (پرسوناژ) هایش با نبوغی سرشار وام می ستاند.
***
خواب دیدن افراسیاب قبل از تسلیم و سازش با سیاوش :
چو یک پاس بگذشت از تیره شب / چنان چون کسی راز گوید به تب -
خروشی برآمد ز افراسیاب / بلرزید بر جای آرام و خواب -
چو آمد به گرسیوز آن آگهی / که شد تیره دیهیم شاهنشهی -
به تیزی بیامد به نزدیک شاه / ورا دید بر خاک خفته به راه -
به بر در گرفتش بپرسید زوی / که این داستان با برادر بگوی -
چنین داد پاسخ که پرسش مکن / مگو این زمان ایچ با من سخن -
بمان تا خرد بازیابم یکی / به بر گیر و سختم بدار اندکی -
بپرسید گرسیوز نامجوی / که بگشای لب زین شگفتی بگوی -
افراسیاب خواب خود را به گرسیوز باز می گوید:
چنین گفت پرمایه افراسیاب / که هرگز کسی این نبیند به خواب -
کجا چون شب تیره من دیده ام / ز پیر و جوان نیز نشنیده ام -
بیابان پر از مار دیدم به خواب / جهان پر ز گرد آسمان پر عقاب - ...
زمین خشک شخی که گفتی سپهر/بدو تا جهان بود ننمود چهر-
سراپردهٔ من زده بر کران/به گردش سپاهی ز کندآوران-
یکی باد برخاستی پر ز گرد/درفش مرا سر نگونسار کرد-
برفتی ز هر سو یکی جوی خون/سراپرده و خیمه گشتی نگون-
وزان لشکر من فزون از هزار/بریده سران و تن افگنده خوار-
سپاهی ز ایران چو باد دمان/چه نیزه به دست و چه تیر و کمان-
همه نیزهاشان سر آورده بار/وزان هر سواری سری در کنار-
بر تخت من تاختندی سوار/سیه پوش و نیزهوران صد هزار-
برانگیختندی ز جای نشست/مرا تاختندی همی بسته دست-
نگه کردمی نیک هر سو بسی/ز پیوسته پیشم نبودی کسی-
مرا پیش کاووس بردی دوان/یکی بادسر نامور پهلوان-
یکی تخت بودی چو تابنده ماه/نشسته برو پور کاووس شاه-
دو هفته نبودی ورا سال بیش/چو دیدی مرا بسته در پیش خویش-
دمیدی به کردار غرنده میغ/میانم بدو نیم کردی به تیغ-
خروشیدمی من فراوان ز درد/مرا ناله و درد بیدار کرد-
بدو گفت گرسیوز این خواب شاه / نباشد جز از کامه ی نیک خواه -
گزارنده ی خواب باید کسی / که از دانش اندازه دارد بسی -
بخوانیم بیدار دل موبدان / از اخترشناسان و از بخردان -
هر آنکس کزین دانش آگه بود / پراگنده گر بر در شه بود -
شدند انجمن بر در شهریار / بدان تا چرا کردشان خواستار -
افراسیاب راز خواب ش را بر موبد می گشاید:
ازان پس بگفت آنچ در خواب دید / چو موبد ز شاه آن سخنها شنید -
بترسید و ز شاه زنهار خواست / که این خواب را کی توان گفت راست -
موبد دربار، خواب افراسیاب را اینگونه تعبیر میکند:
چنین گفت کز خواب شاه جهان / به بیداری آمد سپاهی گران -
یکی شاهزاده به پیش اندرون/ جهان دیده با وی بسی رهنمون -
بران طالع او را گسی کرد شاه / که این بوم گردد بما بر تباه -
اگر با سیاوش کند شاه جنگ / چو دیبه شود روی گیتی به رنگ -
ز ترکان نماند کسی پارسا / غمی گردد از جنگ او پادشا -
وگر او شود کشته بر دست شاه / به توران نماند سر و تاج و گاه -
سراسر پر آشوب گردد زمین / ز بهر سیاوش بجنگ و به کین -
با دیدن ِ خوابی، بستر سازش و تسلیم افراسیاب به درخواستهای سیاوش (نوه ی دختری اش) رقم می خورد:
غمی شد چو بشنید افراسیاب / نکرد ایچ بر جنگ جستن شتاب -
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
خواب دیدن در شاهنامه (۱) - به خواب دیدن سام نریمان، زال ِ زر را.
***
نقش توجیه گر و راهگشای خواب دیدن در روند رخدادها در شاهنامهو.ک(196)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***بهادر امیرعضدی
و.ک(197)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***منذر و نعمان تازی بهرام گور را بر تخت می نشانند
***
« شباهت جان گرفتن داعش از سوریه، تا عراق با بهرام گور از یمن، تا جهرم . »، در شاهنامه فردوسی.کســی را جـز از تو نخواهنـد شـــاه / کـه زیـبـای تاجـی و زیـبــای گــــاه -
بهادر امیرعضدی
و.ک(198)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
گستره ی پادشاهی انوشیروان ِ قباد(کسری - انوشیروان)
***
جهان را ببخشید بر چار بهر / وزو نامزد کرد آباد شهر -
نخستین خراسان ازو یاد کرد / دل نامداران بدو شاد کرد -
دگر بهره زان بد قم و اصفهان / نهاد بزرگان و جای مهان -
وزین بهره بود آذرآبادگان / که بخشش نهادن آزادگان -
وز ارمینیه تا در اردبیل / بپیمود بینا دل و بوم گیل -
سیوم پارس و اهواز و مرز خزر / ز خاور ورا بود تا باختر -
چهارم عراق آمد و بوم روم / چنین پادشاهی و آباد بوم -
بهادر امیرعضدی