برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

هفت در شاهنامه - 11 - هفت ِ خوش یُمن - پرورش و افرازش هفت ساله ی سیاوش، نزد رستم

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
هفت در شاهنامه - 11 - هفت ِ خوش یُمن - پرورش و افرازش هفت ساله ی سیاوش، نزد رستم:

 تهمتن ببردش به زابلستان/نشستن‌گهش ساخت در گلستان-
 سواری و تیر و کمان و کمند/عنان و رکیب و چه و چون و چند-
 نشستن‌گه مجلس و میگسار/همان باز و شاهین و کار شکار-
 ز داد و ز بیداد و تخت و کلاه/سخن گفتن ززم و راندن سپاه-
 هنرها بیاموختش سر به سر/بسی رنج برداشت و آمد به بر-
 سیاوش چنان شد که اندر جهان/به مانند او کس نبود از مهان-
 چنین هفت سالش همی آزمود/به هر کار جز پاک زاده نبود-

بهادر امیرعضدی

هفت در شاهنامه - 10 - هفت ِ خوش یُمن - اردشیر و رشد و بالیدن فرزندش شاپور

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
هفت در شاهنامه - 10 - هفت ِ خوش یُمن - اردشیر و رشد و بالیدن فرزندش شاپور ِ اردشیر:

چو هنگامه زادن آمد فراز/ازان کار بر باد نگشاد راز-
 پسر زاد پس دختر اردوان/یکی خسروآیین و روشن‌روان-
 از ایوان خویش انجمن دور کرد/ورا نام دستور شاپور کرد-
 نهانش همی داشت تا هفت سال/یکی شاه نو گشت با فر و یال-

بهادر امیرعضدی

هفت در شاهنامه - 9 - هفت ِ بد شگون - در عهد پادشاهی پیروز یزدگرد خشکسالی هفت ساله امان از مردم می برد

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
هفت در شاهنامه - 9 - هفت ِ بد شگون - در عهد پادشاهی پیروز یزدگرد خشکسالی هفت ساله امان از مردم می برد:

 همی به آسمان اندر آمد خروش/ز بس مویه و درد و زاری و جوش-
 ز کوه و بیابان وز دشت و غار/ز یزدان همی‌خواستی زینهار-
 برین گونه تا هفت سال از جهان/ندیدند سبزی کهان و مهان-
 بهشتم بیامد مه فوردین/برآمد یکی ابر با آفرین-
 همی دُر ببارید بر خاک خشک/همی‌آمد از بوستان بوی مشک-
 شده ژاله برگل چو مل در قدح/همی‌تافت از ابر قوس قزح-

بهادر امیرعضدی

هفت در شاهنامه - 8 - هفت ِ بد شگون - سودابه هفت سال دل در گرو عشق ناکام و بی فرجام ِ سیاووش می سپارد


برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
هفت در شاهنامه - 8 - هفت ِ بد شگون - سودابه هفت سال دل در گرو عشق ناکام و بی فرجام ِ سیاووش می سپارد:

 نگه کرد سودابه خیره بماند/به اندیشه افسون فراوان بخواند-
 نشست از بر تخت باگوشوار/به سر بر نهاد افسری پرنگار-
 سیاوخش را در بر خویش خواند/ز هر گونه با او سخنها براند-
 بدو گفت گنجی بیاراست شاه/کزان سان ندیدست کس تاج و گاه-
 بهانه چه داری تو از مهر من/بپیچی ز بالا و از چهر من-
 کنون هفت سال‌ست تا مهر من/همی خون چکاند بدین چهر من-
 یکی شاد کن در نهانی مرا/ببخشای روز جوانی مرا-

بهادر امیرعضدی

هفت در شاهنامه - 7 - هفت ِ بد شگون - هفت سال آوارگی گیو برای یافتن کیخسرو

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
هفت در شاهنامه - 7 - هفت ِ بد شگون - هفت سال آوارگی گیو برای یافتن کیخسرو
:
 همان گیو بیداردل هفت سال/بتوران زمین بود بی‌خورد و هال-
 بدشت اندرون گور بد خوردنش/هم از چرم نخچیر پیراهنش-
و
 به توران همی رفت چون بیهشان/مگر یابد از شاه جایی نشان-
 چنین تا برآمد برین هفت سال/میان سوده از تیغ و بند دوال-
 خورش گور و پوشش هم از چرم گور/گیا خوردن باره و آب شور-
 همی گشت گرد بیابان و کوه/به رنج و به سختی و دور از گروه-
و
 سپاس از جهاندار کاین رنج سخت/به شادی و خوبی سرآورد بخت-
 برفتند زان بیشه هر دو به راه/بپرسید خسرو ز کاووس شاه-
 وزان هفت ساله غم و درد او/ز گستردن و خواب وز خورد او-
 همی گفت با شاه یکسر سخن/که دادار گیتی چه افگند بن-

و

همان هفت کشور به شاهنشهی/نهاد بزرگی و تاج مهی-
نبودی دل من بدین خرمی/که روی تو دیدم به توران ز می-


بهادر امیرعضدی