و.ک(003,12) برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی |
*** |
ردّ و نشان ِ جبر باوری در شاهنامه ی فردوسی - بخش 12 - جبر اندیشی زال زر. |
*** |
در هم تنیدگی جبر چرخ و داد یزدان در یک قاب و قالب، از زبان زال زر: |
چو یزدان چنین راند اندر بوش/بران بود چرخ روان را روش- |
کس از داد یزدان نیابد گریغ/وگر چه بپرد برآید به میغ- |
سنان گر بدندان بخاید دلیر/بدرد ز آواز او چرم شیر- |
گرفتار فرمان یزدان بود/وگر چند دندانش سندان بود- |
بهادر امیرعضدی |
و.ک(068)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***شهید و بهشت در شاهنامه
***
قارن رزم زن، سپهدار منوچهر شاه و وعده ی بهشت دادن به سپاهیان:کیخسرو و وعده بهشت آن دنیا به سپاهیانش:
چنین گفت کای نامداران من/جهانگیر و خنجر گزاران من-
کنون گر همه ویژهیار منید/به دل سربسر دوستدار منید-
به کین پدر بست خواهم میان/بگردانم این بد ز ایرانیان-
اگر همگنان رای جنگ آورید/بکوشید و رسم پلنگ آورید-
مرا این سخن پیش بیرون شود/ز جنگ یلان کوه هامون شود-
هران خون که آید به کین ریخته/گنهکار او باشد آویخته-
وگر کشته گردد کسی زین سپاه/بهشت بلندش بود جایگاه-
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
آرایش نظامی، در جنگ های بزرگ ِ شاهنامه - بخش نهم
***
صف آرایی سپاه کیقباد:
قباد از بزرگان سخن بشنوید/پس افراسیاب و سپه را بدید-
بپوشید رستم سلیح نبرد/چو پیل ژیان شد که برخاست گرد-
رده بر کشیدند ایرانیان/ببستند خون ریختن را میان-
به یک دست مهراب کابل خدای/دگر دست گژدهم جنگی به پای-
به قلب اندرون قارن رزم زن/ابا گرد کشواد لشگر شکن-
پس پشت شان زال با کیقباد/به یک دست آتش به یک دست باد-
به پیش اندرون کاویانی درفش/جهان زو شده سرخ و زرد و بنفش-
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
اغراق یا بزرگنمایی در شاهنامه ی فردوسی - بخش ششم
***
اغراق و بزرگنمایی، شگردی هنرمندانه که ردّ و نشان آن را در بسیاری از هنرها از جمله کاریکاتور، مینیاتور، سینما، تاتر، شعر(بویژه غزل)، داستان و ... می توان دید. اغراق، جلوه یی ست از هنر که برای ملموس و مشهود کردن یک واقعیت، آن را پر رنگ و لعاب تر و فراتر از اصل ِ همان واقعیت به رخ می کشد. نبوغ فردوسی در بکار گیری شگرد ِ اغراق، بسیار در شاهنامه دیده می شود. اغراق یکی از ارکان شاهنامه ست.
***
فرازهایی از اغراق در شاهنامه ی فردوسی
***
نبرد سپاه منوچهر با سپاه افراسیاب:
چپ و راست و قلب و جناح سپاه/بیاراست لشکر چو بایست شاه-
زمین شد به کردار کشتی برآب/تو گفتی سوی غرق دارد شتاب-
بزد مهره بر کوههٔ ژنده پیل/زمین جنب جنبان چو دریای نیل-
همان پیش پیلان تبیره زنان/خروشان و جوشان و پیلان دمان-
یکی بزمگاهست گفتی به جای/ز شیپور و نالیدن کره نای-
برفتند از جای یکسر چو کوه/دهاده برآمد ز هر دو گروه-
بیابان چو دریای خون شد درست/تو گفتی که روی زمین لاله رست-
پی ژنده پیلان بخون اندرون/چنان چون ز بیجاده باشد ستون-
و
ز گرد سواران هوا بست میغ/چو برق درخشنده پولاد تیغ-
هوا را تو گفتی همی برفروخت/چو الماس روی زمین را بسوخت-
به مغز اندرون بانگ پولاد خاست/به ابر اندرون آتش و باد خاست-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
« آداب میگساری »، در شاهنامه فردوسی - 16 - میگساری بخش آغازین نیایش و شکرگزاری.
***
شاهان و پهلوانان در شاهنامه، بنا به رسمی نا نوشته و معمول گاه پیش یا پس از نیایش،به میگساری می نشینند.
***
میگساری پیش از آغاز نبرد در شاهنامه فردوسی.