برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
دو نگاه به دشواری نبرد با سپاه هومان ویسه - بخش 2 -
***
نگاه یاس آلود و ساکن طوس - نگاه امید بخش، پویا و برانگیزاننده ی گیو گودرز:
چو بر گنبد چرخ رفت آفتاب/دل طوس و گودرز شد پر شتاب-
که امروز ترکان چرا خامش اند/به رای بد اند، ار ز می بیهش اند-
اگر مستمندند گر شادمان/شدم در گمان از بد ِ بدگمان-
اگرشان به پیکار یار آمدست/چنان دان که بد روزگار آمدست-
تو ایرانیان را همه کشته گیر/وگر زنده از رزم برگشته گیر-
مگر رستم آید بدین رزمگاه/وگرنه بد آید بما زین سپاه-
ستودان نیابیم یک تن نه گور/بکوبندمان سر به نعل ستور-
گیو گودرز در برابر مخالف خوانی و پندار یاس آلود طوس، دلی امیدوار و شوری دیگر در سر دارد:
بدو گفت گیو ای سپهدار شاه/چه بودت که اندیشه کردی تباه-
از اندیشهٔ ما سخن دیگرست/ترا کردگار جهان یاورست-
سی تخم نیکی پراگنده ایم/جهان آفرین را پرستنده ایم-
و دیگر ببخت جهاندار شاه/خداوند شمشیر و تخت و کلاه-
ندارد جهان آفرین دست یاز/که آید ببدخواه ما را نیاز-
چو رستم بیاید بدین رزمگاه/بدیها سرآید همه بر سپاه-
نباشد ز یزدان کسی ناامید/وگر شب شود روی روز سپید-
بیک روز کز ما نجستند جنگ/مکن دل ز اندیشه بر خیره تنگ-
نبستند بر ما در آسمان/بپایان رسد هر بد بدگمان-
اگر بخشش کردگار بلند/چنانست کاید بمابر گزند-
به پرهیز و اندیشهٔ نابکار/نه برگردد از ما بد روزگار-
یکی کنده سازیم پیش سپاه/چنانچون بود رسم و آیین و راه-
همه جنگ را تیغها برکشیم/دو روز دگر ار کشند ار کشیم-
ببینیم تا چیست آغازشان/برهنه شود بی گمان رازشان-
از ایران بیاید همان آگهی/درخشان شود شاخ سرو سهی-
بهادر امیرعضدی
و.ک(060)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
(145) - مترادف اصطلاحِ "دم غنیمت شمردن" در شاهنامه ی فردوسی.
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه.
***
دم غنیمت شمردن:
یک امروز با کام دل می خوریم/غم روز ناآمده نشمریم-
بهادر امیرعضدی
و.ک(061)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
اغراق یا بزرگنمایی در شاهنامه ی فردوسی - بخش سیزدهم -
***
اغراق و بزرگنمایی، شگردی هنرمندانه که ردّ و نشان آن را در بسیاری از هنرها از جمله کاریکاتور، مینیاتور، سینما، تاتر، شعر(بویژه غزل)، داستان و ... می توان دید. اغراق، جلوه یی ست از هنر که برای ملموس و مشهود کردن یک واقعیت، آن را پر رنگ و لعاب تر و فراتر از اصل ِ همان واقعیت به رخ می کشد. نبوغ فردوسی در بکار گیری شگرد ِ اغراق، بسیار در شاهنامه دیده می شود. اغراق یکی از ارکان شاهنامه ست.
***
فرازهایی از اغراق در شاهنامه ی فردوسی
***
نبرد هومان ویسه و طوس:
ازان چاک چاک عمود گران/سرانشان چو سندان آهنگران-
بابر اندرون بانگ پولاد خاست/بدریای شهد اندرون باد خاست-
ز خون بر کف شیر کفشیر بود/همه دشت پر بانگ شمشیر بود-
خم آورد رویین عمود گران/شد آهن به کردار چاچی کمان-
تو گفتی که سنگ است سر زیر ترگ/سیه شد ز خم یلان روی مرگ-
گرفتند شمشیر هندی بچنگ/فرو ریخت آتش ز پولاد و سنگ-
ز نیروی گردنکشان تیغ تیز/خم آورد و در زخم شد ریز ریز-