برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

#کندز،#کندوز،# قندوز یا #بیکند(بیکُند) در شاهنامه

و.ک(057)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***
#کندز،#کندوز،# قندوز یا #بیکند(بیکُند) در شاهنامه

***
جهانجوی پر دانش افراسیاب/نشسته به کندز بخورد و بخواب-
نشست اندران مرز زان کرده بود/که کندز فریدون برآورده بود-
برآورده در کندز آتشکده/همه زند و استا بزر آژده-
ورا نام کندز بدی پهلوی/اگر پهلوانی سخن بشنوی-
کنون نام کندز به بیکند گشت/زمانه پر از بند و ترفند گشت-
نبیره فریدون بد افراسیاب/ز کندز برفتن نکردی شتاب-

بیکند:

قراخان که او بود مهتر پسر/بفرمود تا رفت پیش پدر-
سپه را ز بیکند بیرون کشید/دمان تالب رود جیحون کشید-
و
 سپهدار ترکان به بیکند بود/بسی گرد او خویش و پیوند بود-
و
 سپه را ز بیکند بیرون کشید/دمان تالب رود جیحون کشید-

بهادر امیرعضدی

پند های شاهنامه فردوسی - بخش (99) - پند کیخسرو به افراسیاب.

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (99) - پند کیخسرو به افراسیاب.
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش و گاه از زبان ِ دل ِ  شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***

پند کیخسرو به افراسیاب:
کسی کو بدانش توانگر بود/زگفتار کردار بهتر بود-
تو گویی که من بر شوم بر سپهر/بشستی برین گونه از شرم چهر-
دلت جادوی را چو سرمایه گشت/سخن بر زبانت چو پیرایه گشت-
زبان پر زگفتار و دل پر دروغ/بر مرد دانا نگیرد فروغ-

بهادر امیرعضدی

وصف گنگ دژ، بهشت گنگ سیاوش

و.ک(058)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***
وصف بهشت گنگ سیاوش، در ناحیه ی قبچاق باشی، که افراسیاب در برابر سپاه کیخسرو به سرداری رستم، به بهشت گنگ عقب نشینی کرد و از فغفور چین کمک خواست: 

بران بارهٔ دژ نپرد عقاب/نبیند کسی آن بلندی بخواب-
خورش هست و ایوان و گنج و سپاه/ترا رنج بدخواه را تاج و گاه-
همان بوم کو را بهشتست نام/همه جای شادی و آرام و کام-
بهر گوشه ای چشمهٔ آبگیر/ببالا و پهنای پرتاب تیر-

بیامد بدلشاد ببهشت گنگ/ابا آلت لشکر و ساز جنگ-
همی گشت بر گرد آن شارستان/بدستی ندید اندرو خارستان-
یکی کاخ بودش سر اندر هوا/برآوردهٔ شاه فرمان روا-
یکی نامه نزدیک فغفور چین/نبشتند با صد هزار آفرین-

.....................................

پ ن:

(*) گنگ دژ،  
بنا بر بندهش، گنگ دژ در چندین فرسنگی دریای اساطیری فراخکرت است و بنا بر مینو خرد، در جانب مشرق نزدیک ستاره ی ستویس(یشتها جلد 1، ص 219 و 220).  

شاهرخ مسکوب در سوگ سیاوش، ص، 148


گنگ دژ، جای پادشاهی پشوتن گشتاسپان است.

شاهرخ مسکوب در سوگ سیاوش، ص، 149:

بهادر امیرعضدی

حرمت جسد دشمن در شاهنامه فردوسی - ۷ - جسد شیده افراسیاب

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***

حرمت جسد دشمن در شاهنامه فردوسی - ۷ - جسد شیده افراسیاب

***
حرمت جسد شیده افراسیاب، نزد کیخسرو:

گرفتش بچپ گردن و راست پشت/برآورد و زد بر زمین بر درشت-
همه مهرهٔ پشت او همچو نی/شد از درد ریزان و بگسست پی-
یکی تیغ تیز از میان بر کشید/سراسر دل نامور بر درید-
برو کرد جوشن همه چاک چاک/همی ریخت بر تارک از درد خاک-
برهام گفت این بد بدسگال/دلیر و سبکسر مرا بود خال-
پس از کشتنش مهربانی کنید/یکی دخمهٔ خسروانی کنید-
تنش را بمشک و عبیر و گلاب/بشویی مغزش بکافور ناب-
بگردنش بر طوق مشکین نهید/کله بر سرش عنبرآگین نهید-

بهادر امیرعضدی