برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

زیاده روی اسکندر در همبستری با زنان

و.ک(194)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***
زیاده روی اسکندر در همبستری با زنان:
چنان شد که او شب نخفتی بسی / بیامیختی شاد با هر کسی -
به کار زنان تیز بودی سرش / همی نرم جایی بجستی برش -
ازان سوی کاهش گرایید شاه / نکرد اندر آن هیچ تن را نگاه -
چنان بد که روزی بیامد پزشک / ز کاهش نشان یافت اندر سرشک -

پزشک هندی به اسکندر:

چنان بد که روزی بیامد پزشک/ز کاهش نشان یافت اندر سرشک-

بدو گفت کز خفت و خیز زنان / جوان پیر گردد به تن بی گمان -

برآنم که بیخواب بودی سه شب / به من بازگوی این و بگشای لب -
سکندر بدو گفت من روشنم / از آزار سستی ندارد تنم -
پسندیده دانای هندوستان / نبود اندر آن کار همداستان-
چو شب تیره شد آن نبشته بجست / بیاورد داروی کاهش درست -
همان نیز تنها سکندر بخفت / نیامیخت با ماه دیدار جفت -
به شبگیر هور اندر آمد پزشک / نگه کرد و بی بار دیدش سرشک -
بینداخت دارو به رامش نشست / یکی جام بگرفت شادان به دست -
بفرمود تا خوان بیاراستند / نوازنده ی رود و میخواستند -
بدو گفت شاه آن چرا ریختی/ چو با رنج دارو برآمیختی -
ورا گفت شاه جهان دوش جفت / نجست و شب تیره تنها بخفت -
چو تنها بخسپی تو ای شهریار / نیاید ترا هیچ دارو به کار -
سکندر بخندید و زو شاد شد / ز تیمار وز درد آزاد شد -
وزان پس ز داننده دل کرد شاد / ورا گفت بی هند گیتی مباد -

بزرگان و اخترشناسان همه / تو گویی به هندوستان شد رمه -

...............................................................................

پ ن: 

در باب زنبارگی بهرام گور نیز در شاهنامه، چنین آمده.

روزبه به موبدان بهرام گور:
چنین گفت با موبدان روزبه/که اکنون شود شاه ایران به ده-
تبه گردد از خفت و خیز زنان/به زودی شود سست چون پرنیان-
کند دیده تاریک و رخساره زرد/به تن سست گردد به لب لاژورد-
ز بوی زنان موی گردد سپید/سپیدی کند در جهان ناامید-
جوان را شود گوژ بالای راست/ز کار زنان چندگونه بلاست-
به یک ماه یک بار آمیختن/گر افزون بود خون بود ریختن-
همین بار از بهر فرزند را/بباید جوان خردمند را-
چو افزون کنی کاهش افزون کند/ز سستی تن مرد بی خون کند-


بهادر امیرعضدی

ردّ و رگ و ریشه ی شیوه تدریس مکتب خانه ای در شاهنامه

و.ک(195)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

ردّ و رگ و ریشه ی شیوه تدریس مکتب خانه ای در شاهنامه

***

شیوه ی تدریس ملا ها، چوب و فلک، در مکتب ها(کُتّوُ*۱)، گویا ریشه در  شیوه ی تدریس بزرگمهر، داشته:

 یکی از ردان نامش آزادسرو / ز درگاه کسری بیامد به مرو -
بیامد همه گرد مرو او بجُست / یکی موبدی دید با زند*۲ و اُست*۳ -

همی کودکان را بیاموخت زند / (به تندی و خشم و به بانگ بلند) -

یکی کودکی مهتر ایدر برش / پژوهنده ی زند و استا، سرش -
همیخواندندیش بوزرجمهر / نهاده بران دفتر از مهر، چهر -
............................................................................
*۱  کُتّوُ، کُتّّاب، مکتب خانه.

*۲ زند، تفسیر پهلوی اوستا

*۳  اُست، اوستا، کتاب زرتشت.

 بهادر امیرعضدی

خواب دیدن در شاهنامه ( ۲۰ ) - دیدگاه فردوسی به خواب دیدن یا (رویای صادق)

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

خواب دیدن در شاهنامه ( ۲۰ ) - دیدگاه فردوسی به خواب دیدن یا (رویای صادق)

***

نقش توجیه گر و راهگشای خواب دیدن در روند رخدادها در شاهنامه
نگر خواب را بیهده نشمری / یکی بهره دانی ز پیغمبری -
***
حکیم بزرگوار طوس، برای مقدمه چینی و بستر سازی برای روند پدیده ها و رخداد های آتی داستان ها و (سوژه هایش)، از خواب و الهام گرفتن از نهاد ِ نهان یا (رویای صادق) شخصیت یا (پرسوناژ) هایش با نبوغی سرشار وام می ستاند.
***

نگر خواب را بیهده نشمری / یکی بهره دانی ز پیغمبری -

به ویژه که شاه جهان بیندش / روان درخشنده بگزیندش - ‌
ستاره زند رای با چرخ و ماه / سخنها پراگنده کرده به راه -

روانهای روشن ببیند به خواب / همه بودنیها چو آتش بر آب -

بهادر امیرعضدی

خواب دیدن در شاهنامه ( ۱۹ ) - خواب دیدن پیران ویسه.

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

خواب دیدن در شاهنامه ( ۱۹ ) - خواب دیدن پیران ویسه.

***

نقش توجیه گر و راهگشای خواب دیدن در روند رخدادها در شاهنامه
نگر خواب را بیهده نشمری / یکی بهره دانی ز پیغمبری -

*** 

حکیم بزرگوار طوس، برای مقدمه چینی و بستر سازی برای روند پدیده ها و رخداد های آتی داستان ها و (سوژه هایش)، از خواب و الهام گرفتن از نهاد ِ نهان یا (رویای صادق) شخصیت یا (پرسوناژ) هایش با نبوغی سرشار وام می ستاند.

***

به خواب دیدن پیران ویسه، زاده شدن کیخسرو را:

شبی قیرگون ماه پنهان شده / به خواب اندرون مرغ و دام و دده -

چنان دید سالار پیران به خواب/که شمعی برافروختی ز آفتاب-

سیاوش بر شمع تیغی به دست/به آواز گفتی نشاید نشست-
کزین خواب نوشین سر آزاد کن/ز فرجام گیتی یکی یاد کن-
که روز نوآیین و جشنی نوست/شب سور آزاده کیخسروست-

سپهبد بلرزید در خواب خوش/بجنبید گلهشر*۱ خورشید فش-

بدو گفت پیران که برخیز و رو/خرامنده پیش فرنگیس*۲ شو-
سیاووش را دیدم اکنون به خواب/درخشان‌تر از بر سپهر آفتاب-
که گفتی مرا چند خسپی مپای/به جشن جهانجوی کیخسرو آی-
همی رفت گلشهر تا پیش ماه/جدا گشته بود از بر ماه شاه-


و بدین سان بستر و محمل برچیده شدن طومار تخت و تاج افراسیاب به دست کیخسرو ایجاد می شود:
همی رفت گلشهر تا پیش ماه / جدا گشته بود از بر ماه شاه -
بدید و به شادی سبک بازگشت / همانگاه گیتی پرآواز گشت -
بیامد به شادی به پیران بگفت / که اینت به آیین خور و ماه جفت -
یکی اندر آی و شگفتی ببین / بزرگی و رای جهان آفرین -
تو گویی نشاید مگر تاج را / و گر جوشن و ترگ و تاراج را -
سپهبد بیامد بر شهریار / بسی آفرین کرد و بردش نثار -
بران برز و بالا و آن شاخ و یال/ تو گویی برو برگذشتست سال -
ز بهر سیاوش دو دیده پر آب / همی کرد نفرین بر افراسیاب -
چنین گفت با نامدار انجمن / که گر بگسلد زین سخن جان من -
نمانم که یازد بدین شاه چنگ / مرا گر سپارد به چنگ نهنگ -
...............................
پ ن:
*۱  گلشهر، همسر پیران ویسه
*۲  فرنگیس، دخت افراسیاب، همسر سیاوش، مادر کیخسرو

خواب دیدن در شاهنامه ( ۱۸ ) - خواب دیدن بهرام گور


برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

خواب دیدن در شاهنامه ( ۱۸ ) - خواب دیدن بهرام گور

***

نقش توجیه گر و راهگشای خواب دیدن در روند رخدادها در شاهنامه
نگر خواب را بیهده نشمری / یکی بهره دانی ز پیغمبری -
*** حکیم بزرگوار طوس، برای مقدمه چینی و بستر سازی برای روند پدیده ها و رخداد های آتی داستان ها و (سوژه هایش)، از خواب و الهام گرفتن از نهاد ِ نهان یا (رویای صادق) شخصیت یا (پرسوناژ) هایش با نبوغی سرشار وام می ستاند.
*** خواب دیدن بهرام گور:
 چو بهرام جنگی به خیمه بخفت / همه شب دلش بود با جنگ جفت -
چنان دید در خواب بهرام شیر / که ترکان شدندی به جنگش دلیر -
سپاهش سراسر شکسته شدی / برو راه بیراه و بسته شدی -
همیخواسته از یلان زینهار / پیاده بماندی نبودیش یار -
غمی شد چو از خواب بیدار شد / سر پر هنر پر ز تیمار شد -

و بدین سان بستر بازسازی نبرد بهرام گور و ساوه شاه با قلم توانای فردوسی فراهم می شود
همانگاه خراد برزین ز راه / بیامد که بگریخت از ساوه شاه -
همیگفت ازان چاره اندر گریز / ازان لشکر گشن و آن رستخیز -
که کس درجهان زان فزونتر سپاه / نبیند که هستند با ساوه شاه -

بهرام سپاه را می آراید و خود بر باره ی رزم بر می نشیند:
بزد نای رویین و برشد خروش / زمین آمد از نعل اسبان به جوش -
سپه را بیاراست و خود برنشست / یکی گرز پرخاش دیده بدست -