برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
درفش در شاهنامه - 20 - درفش کاویانی و گرامی
***
نقش و جایگاه برانگیزاننده ی درفش.بیفتاد از دست ایرانیان / درفش فروزنده ی کاویان -
گرامی بدید آن درفش چو نیل / که افکنده بودند از پشت پیل -بیامد سر سروران سپاه / پسر تهم جاماسب دستور شاه -
نبرده سواری گرامیش نام / به ماننده ی پور دستان سام -به گرز و به نیزه به شمشیر و تیر / گرامی گوی بود با زور شیر -
بهادر امیرعضدی
و.ک(017)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***بپرس از شمار ده و دو هفت / که چون خواهد این کار بیداد رفت -
و
شمار ستاره ده و دو و هفت / همان ماه تابان به برجی که رفت -
و
نخست از ده و دو درخت بلند/که هر یک همی شاخ سی برکشند-
و
به سالی ده و دو بود ماه نو/چو شاه نو آیین ابر گاه نو-
و
که از ده و دو تای سرو سهی/که رستست شاداب با فرهی-
حکیم خردمند طوس، از یمن و شگون خیر و نیک شمار ِ"ده و دو" و "ده و دو هزار"، به فراوانی در برگزیدن افراد در شاهنامه عدد "ده و دو هزار" را به رخ کشیده:
یکی پهلوانی به پیش اندرون/که سالش ده و دو نباشد فزون-
بیاورد لشکر ده و دو هزار/جهاندیده و کارکرده سوار-
ده و دو هزار از دلیران گرد/چو هومان و مر بارمان را سپرد-
هم از نامداران ده و دو هزار/سواران هشیار خنجرگزار-
به دشت آمد و لشکرش را بدید/ده و دو هزار از یلان برگزید-
ازیشان گزیده ده و دو هزار/سواران مرد افگن و کینهدار-
ازان نره دیوان خنجرگذار/گزین کرد جنگی ده و دوهزار-
گزین کرد رستم ده و دو هزار/ز شایسته مردان گرد وسوا ر-
به کین سیاوش ده و دو هزار/بیاورد برگستوانور سوار-
همان نیز پر مایه اسفندیار/بیاورد جنگی ده و دو هزا ر-
پ ن:
از منبع ها و ماخذ هایی که فردوسی از آنان برای سرودن شاهنامه بهره برده، سوای خداینامه و متون باستان (یکی نامه بود از گهِ باستان) و ماخ مرزبان هرات (یکی پیر بُد مرزبان هری) و دیگران و متن شاهنامه ابومنصوری، که آن نیز از زبان پهلوی بوده ست و نیز متون زرتشتی هستند.فردوسی در جای جای شاهنامه به این موارد اشاره میکند. از جمله موبدان (پراگنده در دست هر موبدی) و (ز هر کشوری موبدی سالخورد). در شاهنامه، از واژه ی "زند و اُست" نیز فراوان یاد شده. و گاه از باورهایی از دین بهی، به ایما نشانه رفته. مانند (ده و دو و هفت).
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نقش مشاوره، همگرایی، تفوق ِ خرد جمعی بر خواست و سلیقه ی فردی.
شایسته سالاری، نخبه گرایی و نخبه گزینی بر بنیاد آزمون، به خوبی در این بخش از جانشینی هرمزد به جای پدرش کسرا انوشیروان در شاهنامه ی فردوسی نمایان ست.
***
به خواست انوشیروان، موبدان و بزرگمهر، خرد و دانش هرمزد انوشیروان را محک می زنند.
***
کسرا انوشیروان در تدارک جانشین برای تداوم شاهی و تخت و تاج خود ست:
به بوزرجمهر آن زمان شاه گفت / که رازی همی داشتم در نهفت -
ز هفتاد چون سالیان درگذشت / سر و موی مشکین چو کافور گشت -
چو من بگذرم زین سپنجی سرای / جهان را بباید یکی کدخدای-
کسرا انوشیروان، شش پسر دارد و از جمع پسران، هرمزد را برای جانشینی روا تر می بیند:
سپاسم ز یزدان که فرزند هست / خردمند و دانا و ایزد پرست -
وز ایشان به هرمزد یازان ترم / به رای و به هوشش فرازان ترم -
ز بخشایش و بخشش و راستی / نبینم همی در دلش کاستی -
کسرا انوشیروان، برای مرور و آرامش خاطر خود در گزینش هرمزد، بزرگمهر را برای آزمودن فرزندش فرا میخواند تا شایستگی او را برای جانشینی محک بزند:
کنون موبدان و ردان را بخواه / کسی کو کند سوی دانش نگاه -
بخوانیدش و آزمایش کنید / هنر بر هنر بر فزایش کنید -
چه دانی کزو جان پاک و خرد / شود روشن وکالبد برخورد -
پاسخ:چنین داد پاسخ که دانش به ست / که داننده بر مهتران بر مه ست -
به دانش بود مرد را ایمنی / ببندد ز بد دست اهریمنی -بپرسید کز نیکوی سودمند / بگو از چه گردد چو گردد بلند -
پاسخ:ز گیتی کجا بهتر آید گریز / که خیزد از آرام او رستخیز -
پاسخ:دگر گفت از آرام راه گریز / گرفتن کجا خوبتر از ستیز -
به شهری که بیداد شد پادشا / ندارد خردمند بودن روا -به از آزمایش ندیدم گوا / گوای سخنگوی و فرمانروا -
پرسش ۲۱:
زیانکار تر کار گفتی که چیست / که فرجام ازان بد بباید گریست -
پاسخ:
چو چیره شود بر دلت بر هوا / هوا بگذرد همچو باد هوا -
پشیمانی آرد به فرجام سود / گل آرزو را نشاید بسود -سخن چین و دو روی بیکاره مرد / دل هوشیاران کند پر ز درد -
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نقش مشاوره، همگرایی، تفوق ِ خرد جمعی بر خواست و سلیقه ی فردی.
شایسته سالاری، نخبه گرایی و نخبه گزینی بر بنیاد آزمون، به خوبی در این بخش از داستان زال و رودابه ی شاهنامه ی فردوسی نمایان ست.
***
آزمون سوم، سنجش استعداد جنگی و توان رزمی زال:
بدو گفت شاه ای جوانمرد گُرد / یک امروز نیزت بباید سپرد -
بفرمود تا سنج و هندی درای / به میدان گذارند با کره نای -
ابا نیزه و گرز و تیر و کمان / برفتند گردان همه شادمان -
کمانها گرفتند و تیر خدنگ / نشانه نهادند چون روز جنگ -
...
بپیچید هر یک به چیزی عنان / به گرز و به تیغ و به تیر و سنان -
به گردنکشان گفت شاه جهان / که با او که جوید نبرد از مهان -
...
چنان شد که مرد اندر آمد به مرد / برانگیخت زال اسپ و برخاست گرد -
نگه کرد تا کیست زیشان سوار / عنان پیچ و گردنکش و نامدار -
...
به آواز گفتند گردنکشان / که مردم نبیند کسی زین نشان -
هر آن کس که با او بجوید نبرد / کند جامه مادر برو لاژورد -
...
برو آفرین کرد شاه بزرگ / همان نامور مهتران سترگ -
منوچهر پیروزی زال در آزمون سه گانه را به سام نیرم نامه میکند:
پس آن نامه ی سام پاسخ نوشت / شگفتی سخنهای فرخ نوشت -
که ای نامور پهلوان دلیر / به هر کار پیروز برسان شیر -
نبیند چو تو نیز گردان سپهر / به رزم و به بزم و به رای و به چهر -
همان پور فرخنده زال سوار / کزو ماند اندر جهان یادگار -
رسید و بدانستم از کام او / همان خواهش و رای و آرام او -
برآمد هر آنچ آن ترا کام بود / همان زال را رای و آرام بود -
همه آرزوها سپردم بدوی / بسی روزه فرخ شمردم بدوی -
ز شیری که باشد شکارش پلنگ / چه زاید جز از شیر شرزه به جنگ -
گسی کردمش با دلی شادمان / کزو دور بادا بد بدگمان-
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نقش مشاوره، همگرایی، تفوق ِ خرد جمعی بر خواست و سلیقه ی فردی.
شایسته سالاری، نخبه گرایی و نخبه گزینی بر بنیاد آزمون، به خوبی در این بخش از داستان زال و رودابه ی شاهنامه ی فردوسی نمایان ست.
***
آزمون دوم، چند و چون آداب میگساری زال، در بارگاه منوچهر:
یکی جشنگاهی بیاراست شاه / چنان چون شب چارده چرخ ماه -
کشیدند می تا جهان تیره گشت / سر میگساران ز می خیره گشت -
برفتند گردان همه شاد و مست / گرفته یکی دست دیگر به دست -
چو بر زد زبانه ز کوه آفتاب / سر نامدران برآمد ز خواب -
بیامد کمربسته زال دلیر / به پیش شهنشاه چون نره شیر-