و.ک(185)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***بهادر امیرعضدی
و.ک(186,2)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***باور فردوسی به تفکیک "خاستگاه طبقات اجتماعی" - (۲) - انوشیروان و کفشگر
***
فردوسی به تفکیک طبقات اجتماعی باور دارد و طنین این باور را از زبان ابر پهلوان شاهنامه اش، سام سوار و انوشیروان، به گوش ما می رساند.
بشاه جهان گفت بوزرجمهر / که ای شاه نیک اختر خوب چهر -
یکی آرزو کرد موزه فروش / اگر شاه دارد بمن بنده گوش -هم اکنون شتر بازگردان به راه / درم خواه وز موزه دوزان مخواه -
بهادر امیرعضدی
و.ک(186,1)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***باور فردوسی به تفکیک "خاستگاه طبقات اجتماعی" - (۱) - سام سوار و نوذر
***
فردوسی به تفکیک طبقات اجتماعی باور دارد و طنین این باور از زبان ابر پهلوان شاهنامه اش، سام سوار و انوشیروان، به گوش ما می رساند.
چو او رسمهای پدر درنوشت*۱/ابا موبدان و ردان تیز گشت-
همی مردمی نزد او خوار شد/دلش برده ی گنج و دینار شد-
*۲ برده ها نیز در قیام اسپارتاکوس او را "آورنده ی باران" می گفتند.
*۳ اشاره ایست به منوچهر، که خود دختر زاده ی ایرج بود. اگر بجای منوچهر که دختر زاده ی ایرج ست، دختری هم به جانشینی منوچهر می نشست، باز من پیشانی بر خاک ِ تاسی از منوچهر می ساییدم.
مادر ِ منوچهر، دختر ِ ماه آفرید، کنیز ایرجِ فریدون ست:
چو هنگامهٔ زادن آمد پدید / یکی دختر آمد ز ماه آفرید -
مر آن ماهرخ را ز سر تا به پای / تو گفتی مگر ایرجستی به جای -
یکی پور زاد آن هنرمند ماه / چگونه سزاوار تخت و کلاه -
می روشن آمد ز پرمایه جام / مر آن چهر دارد منوچهر نام -
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نمودهای منحصر به فردِ فردوسی، از "نیایش"، و نه کرنش و استغاثه، در شاهنامه – ( بخش 11 ) فردوسی و توبه
***
نیایش، در شاهنامه، همواره بر بنیاد "مهر" آگینِ سپاسمندی و پاسداشت ِ توجه و حمایت ِ یزدانِ دادگر استوارست. نه بر "کاهِ روی آبِ" تمنّای بخشایشِ گناه و سیاهکاری.
منش، روش، و کنش ِ سرداران و پهلوانان شاهنامه، بر سقف و ستون ِ راستی، خود باوری و اعتماد ِ به نفس بنا شده و بر همین مبنا، استغاثه، کرنش و لابه را بر نمی تابند - "بخش یازدهم"فردوسی در شصت و سه سالگی بنا بر باور آئینی خود از بایستگی ِ توبه کردن و پالایش روح و روان خود میگوید ولی هرگز اشخاص (پرسناژ) های شاهنامه اش را گناهکار و در خور و بایسته ی توبه نمی بیند:
ایا شست و سه ساله مرد کهن / تو از باد تا چند رانی سخن -بزرگی و دانش ورا راه باد / وزو دست بدخواه کوتاه باد -
بهادر امیرعضدی
و.ک(187)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فرد سی
***چرب گفتار ِ پیران ویسه، همچون سراب
***
گودرز، چرب گفتار ِ پیران ویسه را همتای سراب ارزیابی می کندمرا با تو جز کین و پیکار نیست / گه پاسخ و روز گفتار نیست -
بهادر امیرعضدی